فاش می گویم که در پی خویشتنم...

شرح حال نویسی به شیوه اتوبیوگرافی، نگارش خاطرات و رویداد ها، نقدها و تحلیل های شخصی

شرح حال نویسی به شیوه اتوبیوگرافی، نگارش خاطرات و رویداد ها، نقدها و تحلیل های شخصی

به جای خوش آمد گویی

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ب.ظ

با سلام به خودم که فعلا تنها مخاطب وبلاگم هستم

بعد از هک شدن وبلاگ اصلیم بی وبلاگ شدم و هر چی کردم نتونستم یه جا ارمش پیدا کنم. امیدوارم این جا بش لااقل دست نوشته ها و تفکراتم رو بزارم.

سعی میکنم صادقانه بنویسم و کمتر کپی پیستی در کار باشه.

زندگیمون که شده دروغ حداقل این یه وجب جا رو حفظ کنیم از دروغ.


مختصری بر شرح حال خودم :


متولد شهرستان ابهر هستم در استان زنجان و اصالتامتعلق به منطقه اوریاد جایی که مدرنیته کمتر بهش رسیده و آدم های باصفایی داره. شاید چیزی از اخرین مدل هیوندا و لامبورگینی ندونن ولی زندگیشون هنوز واقعیه و وقتی باهاشون حرف میزنی یک  سادگی خاصی دارن.

از خط اصلی دور نشیم.

دوران ابتدایی را در شهرستان خرمدره سپری کردم و در مدرسه انقلاب خاطراتی که از هر مقطع دارم را جداگانه خواهم نگاشت. 

مدرسه امان کوچک بود و یک کمی دور ولی راضی بودیم. دور و بر مدرسه مان سگ و گرگ پیدا میشد ولی گویا دلشان به حال کوچکی ما می سوخت که هیچگاه شاهد هیچ حرکتی از جانبشون نبودیم طی سالیان تحصیل.

درباره این سال ها مفصل خواهم نوشت.

برای راهنمایی در سال سال 1383 در ازمون ورودی مدارس نمونه دولتی شرکت کردم و پذیرفته شدم. به ناچار هر روز به شهر ابهر می رفتیم برای ادامه تحصیل  و انصافا هم مدرسه خوبی بود.

خاطرات انجا نیز تلخی هایشان بیشتر یادم می آید و بعدا صفحات وبلاگ پر خواهد شد.

دبیرستان علی رغم ماجراهای طولانی به یک مدرسه مشارکت مردمی به نام باهنر رفتم. اون اج خاطرات خوش بسیاری برایم داشت که هنوز برایم تازه اند و لازم به ذکر است که بعدها عرض خواهد شد خدمتتون.

پیش دانشگاهی نیز در مدرسه سعدی خرمدره  گذشت که از تلخ ترین سال های تحصیلیم بود ولی عاقبت خوشی را داشت.

در کنکور سراسری شرکت کردم در رشته ریاضی که با رتبه نجومی از خیرش گذاشتم  و از طریق کنکور گروه زبان های خارجه در دانشگاه مازندران پذیرفته شدم(ورودی 90) و هم اکنون 4 ترم را پشت ر گذاشته ام و 4 ترم دیگر در پیش دارم.

این بود مختصری از شرح حال ما .

به تدریج بیشتر خواهم نوشت هر چند این جا official page من نیست ولی خوب بودش به از نبودش هست.

تصویر این گل رو هم خدمت شما تقیدیم میکنم. عکاس خودم بودم.

-------------

پی نوشت اول: متاسفانه یک بار دیگر مجبور به نقل مکان شدم. به الدورادو خوش اومدید.

الدورادو سرزمین رویایی سرخپوستان امریکای جنوبی بود که اروپاییان هر قدر گشتندش نیافتند. الدورادوی من هم جاییه به نام استرالیا.

همیشه از این اسم خوشم میومد برای این که هیچ وقت اهدافم یادم نره به این ادرس نقل مکان کردم.

به الدورادوی خودم.

عکس گل

نظرات  (۱)

منم عاشق این کلمه م ! ^_^
بچه بودیم یه برنامه کودکی بود به اسم پسر کوهستان . پِپِرو ! که دنبال الدورادو میگشت . یه اسب سفید داشت و دنبال یه عقاب طلایی رو گرفته بود تا پیداش کنه !
من بچگیام تصمیم داشتم باهاش ازدواج کنم ! -_-
واسه همینم از دختره ی توی برنامه که پیشش بود بدم میومد ! :/
خلاصه خاطرات اولین شکس عشقی منو با این کلمه ی "ال دورادو" زنده کردی ! -_-
پاسخ:
یادش به خیر
یادم نمیاد اینو .....
میگن هیچ عشقی مثله عشق اول نمیشه راسته پس؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی